تنهایی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست… ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی غذایت را سرد می خوری ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام! لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی! ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی! شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد! تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست… روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد. چفدر دلم تمام شدن می خواهد... و دیگر آغاز نشوم...! همــــیشـه دقیقا وقـــــتی پـُر از حـــرفی وقتـــی بغــــض میکـــُنی وقتـــی داغونی وقــــتی دلــِت شکــــستـه دقیقــــا همیـــن وقتـــــا آنقـــد حرف داری کـــه فقــط میتونــی بگـــــــــی : “بیخیال“… همین جا بمان تا تکرار غریبانه ی "جدایی" را شکست دهیم ی وقتایی هست نه "گریه کردن" آرومت میکنه .. نه "نفس عمیق" ... نه "یه لیوان آب سرد"... نه "داد زدن" ... یه وقتایی هست که فقط نیاز داری ، بـــــــــمــــــــــیــــــــــــرِی ... همین ..!
می گویند : شاد بنویس ...نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم ،که با کمانچه اش ، گوشه ی خیابان شاد میزد...اما با چشمهای ِ خیس ... !!! سلامتی خودم که هر کس منو دید گفت : چقد سرش شلوغه ولی فقط خودم فهمیدم که چقد تنهام به سلامتی دلم که جا واسه همه داره پسری با خونوادش دعواش شداز خانه زدبیرون و رفت خانه یکی از دوستانش یکماه ماند... بعدازیکماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد...یکی از دوستانش به او میگوید: میدونی این کی بود؟میگه نه.میگه این خواهر همون رفیقت بود که یه ماه خونش بودی...عذاب وجدان میگیره و میره خونه رفیقش... رفیقش داشت مشروب میخوردبه رفیقش میگه: ببخشید سرکوچمون به دختری تیکه انداختم ولی نمیدانستم خواهر تو بود...دوستس پیکو میبره بالاو میگه: به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد و خوابید ولی خواهرمو نشناخت...... بدترین درد این نیست که عشقت بمیره... بدترین درد این نیست به اونی که دوستش داری نرسی... بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه... بدترین درد اینم نیست که عاشق یکی باشی و اونم ندونه... میدونی بدترین درد چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بدترین درد اینه که یکی بمیره بعد بفهمی دوست داشته... بی تو من بارانم!!! خدایا ؛ هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر کی از راه رسید بگه :عشقم …
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |