دلم یک اتاق می خواهد! یک تلفن ناآشنا... با بی میلی تمام جواب دهم و... صدای تو چطـــور زنـدگـــــــی کــنـــــیم....؟ با کــمــــی مکث جواب داد: گذشته ات را بدون هـیچ تاسفــــــی بپذیـر.... با اعتماد،زمان حالت را بگذران... بدون ترس برای آیـنده آماده شو... ایـمانت را نگهدار... و ترس را به گوشه ای انداز... شک هایت را باور نکن و هـیـچ گاه به باورهایت شک نکن... حتما نباید برای بیان یک منظور یک کتاب نوشت. گاهی اینقدر ساده و کوتاه میشه گفت چقدر درد وجود داره... خیلی تنهــــــــــــــــــــــــــــام گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی، روی تو را کاشکی میدیدم. شانه بالازدنت را، -بی قید - و تکان دادن دستت که، - مهم نیست زیاد - و تکان دادن سر را که -عجیب! عاقبت مرد؟ -افسوس! کاشکی میدیدم. من با خود می گویم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد ؟؟؟ کجای مرگ ما زیباست خداوندا ستم کافیست!!! به شانه ام زدی که تنهائیم راتکانده باشی به چه دل خوش کنم؟ تکاندن برف از روی ادم برفی! چرا هیچ کس ویرانیم را حس نکرد؟؟؟ من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم....! درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن کنار بیدمجنون خزان زده و کنار مرداب ارزوهای رنگی ام! در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی..... غافل از اینکه... سکـــــــــــــــــوتی است در برابر همه اینها...! کاش میمردم... وکبوتران گریه ی مرا نمی دیدند کاش کسی صدای شکستن دل مرا نمی شنید و یا کاش کسی دل مرا نمی شکست کاش میمردم... تا شاید دیگر کسی از من دلگیر نمی شد یا من دیگر کسی را رنج نمی دادم و کسی دیگر مرا نمی دید و مرا لمس نمی کرد کاش میمردم... چون بودنم مثل نبودنم است خنده ام مثل گریه ام است وعشقم مثل آزارم کاش میمردم... به کدامین دلواپسی و انتظار میشود پاسخی به دلتنگی های شبانه خویش داد. این سکوت دیگر سهم من نیست بگو که چقدر شکسته ام ... تو عاشقانه ترین زخم را بزن بر تن خسته و پیکره من و ببین چگونه ترانه ای دیگر سروده خواهد شد . اینجا سهم من، گناه پاکترین احساس عاشقانه خواهد بود . چه کسی باور خواهد کرد.... اشکهایم خواهد آمد بی آنکه دستهایت نوازش گر شانه ای باشد. ثانیه به ثانیه در بیقراری هایم عذاب خواهم کشید برای قدمهایی که تا مرز دلتنگی برداشتیم در شهر تنهایی من . اشکهایت را در شهر من جای مگذار
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |