در اعتقاد بارانی ام ستاره ای است که هیچگـــــــــــــــــــــــــــــــــاه چشمک زدن هایش را از خاطره خیالم به یغمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا نمیبرم , میدانم که آن ستاره در کور سوهای زندگی همچنان پابرجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاست... پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل به دیگری اورا اسیـــــــــــــــــــــــــــــــر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیــــــــــــــــــــــــــــــر من است تنها چند دقیقه تاخیر کرده است..... گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کــــــــــرده است خندید به ساده گیم و گفت: احساس پاک تورا زنجیـــــــــــــــــــــــــر کرده است گفتم از عشق من ایچنین سخن مگوی!!! گفت خوابــــــــــی سالهاست که دیر کرده است در آینـــــــــــــــــــه به خود نگاه کردم آه عشق تو عجب مرا پیر کرده است راست گفت آینه که منتظر نباش او برای همیشه دیــــــــــــــــــــــــــــــــر کرده است. بچه حال میکنین اسم خدا کجانوشته شده
واقعیه!!! . گاهی حتی با دلتنگیات هم لجبازی میکنی تمام ثانیه هایت هم که تنگ شود هی میگویی الان است که نگرانم شود دیگر باید سراغم را بگیرد گاهی دلت میخواهد دلش را به شور بندازی و به شوق بیایی از این همه خواستن گاهی …… گاهی …… گاهی …… با?د آرام بروم، آنقدر آرام که حت?.. روز? دلش برا? صدا? قدمها?م تنگ شود. آنقدر آرام که از ا?ن آرامشم.. دق کند، ا?ن سزا? کس? است که قدرت را نم? داند… دلــــــــــــــــــمکه شکست، ســـــــــــــــرم را می گیرم بـــــــــــــا? !.. ت?ف? نمیکنم، فر?اد نمی زنم ، شرمگ?ن نمیشوم. حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه ها?ش ت?ز است .. مبادا که دل و دست آدم? را که روز? دلدارت بود زخم? کن? مبادا که فراموش کن? روز? شاد?ش، آرزو?ت بود… صبور باش و ساکت. بغضت را پنهان کن،رنجت را پنهان تر !.. زمین گرد است !!!!…….. من در کوله بار تلخ زندگی از رودها پیام پیوستن و از بادها پیام گسستن, آوردم ارمغان در بیکران حشمت پندار یک عمر تنها نشستن, با خویش آموختم راز بزرگ بودن, آموختم چگونه بودن را آموختم جگونه بمیرم, آموختم با دست خویش بنویسم تاریخ مرگ زندگیم را افسوس ای مخاطب دیرین در تنگ این قفس... بیدار نیستی قلب تو در مشتهای بسته بیگانه می تپد بیدار نیستی که بگویم کجا و چگونه بیاموزی آتشی بود و فسرد رشته ای بود و گسست دل چو از بند تو رست جام جادوئی اندوه شکست
آمدم تا به تو آویزم لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی لیک دیدم که تو بر چهره امیدم خنده مرگی وه چه شیرین است بر سر تو ای عشق نیاز آلود پای کوبیدن وه چه شیرین است از تو ای بوسه سوزنه مرگ آور چشم چوشیدن وه چه شیرین است (فروغ)
چه یافت آنکه تو را گم کرد
و چه گم کرد آنکه تو را یافت
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |