می شود رفت و زودتر به مقصـــــــد رسید ... می شود با شتــــــاب رفت و گــــل های کنار جــــــاده را ندید ... حیف است اما ! رهـــگذر کمی آهسته تر ... اینجا زندگیست !! اعتراف می کنم... محتاج نوازش دستانت هستم!!! خند ه ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری ....... می گویی :دلم برات تنگ است؛یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی وازه هایت را خوب نمی دانی ........ دلتنگی ارزانی خودت من دگردلم را به خدا سپرده ام. " خسته ام از این کویر" از این ابر های تیره...! مشکل ازخود ماست.... خدا یادش رفت روی جنس ظریف زن بنویسد؟! “مواظب باشید شکستنی است” مشکل از خود ماست ! واسه کسی که یه قدم واسمون برمی داره، دو کیلومتر پیاده می ریم . . . امیدورام طوری دلم با دلت تصادف کنه که هیچ افسری نفهمه دل کی مقصره!!! لاف می زدم که فراموشت خواهم کرد ! کجایی که ببینی این روزها توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر است …
تنم سرد است سرد احساساتم یخ زده است قلبم نمیزند فقط نفس میکشم واکسیژن هوارا حرام میکنم درخاک به سر بردن میان کرم ها ارزشش بیشتر است از کنارموجوداتی که اسم خودشونو گذاشته اند انسان خسته ام خسته...!!! دلم گرفته از این همه بی تفاوتی وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز کردم چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن به آن هایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید،حتی اگر نشنوند…… " زندگی زیباست " بگو تاریکی… تو هم مثل من ?دلت برای سایه ات تنگ می شود؟!… مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟ آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.» مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.» آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.» مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.» آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.» مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!» برای تــــــــو خانـــم بودن چـــه لذتــی دارد ... مــــــرد که تـــــــــو باشی زن بودن خــوب است از میان تمـــام مـذکرهای دنیــــا فقط کافیــست پای تـــــــــو در میان باشـــد نمــی دانی برای تــــــــو خانـــم بودن چـــه لذتــی دارد ... " دوستت دارم " چه ?طعمی دارد? ?دویدن ?میان گندم زار? چه ?طعمی دارد? ?دویدن ?میان گندم زار? ?وقتی برای ?دلخوشی هم که شده? خیال ?کنم?تـــــــــو ? برای لمس خرمن موهای من? حاضری ?هزار هکتار? ?خوشه ی گندم را بــــــــــــــــه دنبال من بدوی!!!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |