زخم دل
پسری با خونوادش دعواش شداز خانه زدبیرون و رفت خانه یکی از دوستانش یکماه ماند... بعدازیکماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد...یکی از دوستانش به او میگوید: میدونی این کی بود؟میگه نه.میگه این خواهر همون رفیقت بود که یه ماه خونش بودی...عذاب وجدان میگیره و میره خونه رفیقش... رفیقش داشت مشروب میخوردبه رفیقش میگه: ببخشید سرکوچمون به دختری تیکه انداختم ولی نمیدانستم خواهر تو بود...دوستس پیکو میبره بالاو میگه: به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد و خوابید ولی خواهرمو نشناخت......
نوشته شده در شنبه 95/5/30ساعت
11:6 عصر توسط samira niyaz نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |